Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
آمدی با سر آمدی... چه کنم؟!
بین تشت زر آمدی چه کنم؟!
هر دو دستم شکسته اما تو
با دو چشم تر آمدی؟! چه کنم؟!
بس که دیروز خیزران خوردی
با لب پر پر آمدی، چه کنم؟!
از جراحات حنجرت پیداست
از نوک نی در آمدی... چه کنم؟!
چشم من تار و بسته شد، حالا...
... دیدن دختر آمدی؟! چه کنم؟!
گیسویم درهم است... می بخشی؟
سرزده آخر آمدی چه کنم؟!
بگذریم از خودت بگو بابا
از خودت، از غروب عاشورا
تیر و شمشیر از این و آن خوردی
از زمین و از آسمان خوردی
آیه خواندی برایشان اما
سنگ از قوم بد دهان خوردی
خاطرم مانده عصر عاشورا
نیزه ای را که از سنان خوردی
دم مغرب به ما جسارت شد
بر زمین لحظه ی اذان خوردی
چقدر ضربه، بی امان خوردی
دشمنت تا مرا بلندم کرد
زیر خنجر تکان تکان خوردی
بگذریم از خودت نمی گویی
حال من را چرا نمی جویی؟!
له شدم مثل یاسِ پژمرده
صورتم شد کبود و خون مرده
مثل مادربزرگ خود زهرا
بازویم را غلاف آزرده
این زبانم ز بس که می گیرد
آبروی مرا پدر برده
دختری از خرابه رد می شد
گفت با خنده: این لگد خورده
به لباسم چقدر خندیدند
به غرورم چقدر برخورده
بی خیال ای پدر کسی اصلا
دخترت را کنیز نشمرده
بین تشت زر آمدی چه کنم؟!
هر دو دستم شکسته اما تو
با دو چشم تر آمدی؟! چه کنم؟!
بس که دیروز خیزران خوردی
با لب پر پر آمدی، چه کنم؟!
از جراحات حنجرت پیداست
از نوک نی در آمدی... چه کنم؟!
چشم من تار و بسته شد، حالا...
... دیدن دختر آمدی؟! چه کنم؟!
گیسویم درهم است... می بخشی؟
سرزده آخر آمدی چه کنم؟!
بگذریم از خودت بگو بابا
از خودت، از غروب عاشورا
تیر و شمشیر از این و آن خوردی
از زمین و از آسمان خوردی
آیه خواندی برایشان اما
سنگ از قوم بد دهان خوردی
خاطرم مانده عصر عاشورا
نیزه ای را که از سنان خوردی
دم مغرب به ما جسارت شد
بر زمین لحظه ی اذان خوردی
چقدر ضربه، بی امان خوردی
دشمنت تا مرا بلندم کرد
زیر خنجر تکان تکان خوردی
بگذریم از خودت نمی گویی
حال من را چرا نمی جویی؟!
له شدم مثل یاسِ پژمرده
صورتم شد کبود و خون مرده
مثل مادربزرگ خود زهرا
بازویم را غلاف آزرده
این زبانم ز بس که می گیرد
آبروی مرا پدر برده
دختری از خرابه رد می شد
گفت با خنده: این لگد خورده
به لباسم چقدر خندیدند
به غرورم چقدر برخورده
بی خیال ای پدر کسی اصلا
دخترت را کنیز نشمرده