دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که بدونه تشنه لب سر نبره
دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که جلو چشای مادر نبره
منو عذاب میده، به مرکب آب میده
تو رو که صدا میزنم، شمر جواب میده
تازه نفس اومد، خود شبث اومد
یه پیر مرد بی حیا عصا به دست اومد
زینبو کاش یادت نره، داداش یادت نره
که از این قافله، چشم برنداری
زینبو کاش یادت نره، داداش یادت نره
دست و پا نزن که مادر نداری
عرشو به هم میریخت، غصه و غم میریخت
خون ابالفضل روی پر علم میریخت
نگاه به خاک میکرد، منـــو هلاک میکرد
با پیرهن کهنهی تو دشنه شو پاک میکرد
نفسش باز بند اومده، ای زجر، زجرش نده
بچه که بترسه، لکنت میگیره
نفسش باز بند اومده، ای زجر، زجرش نده
عمه واسه تن زخمیش بمیره
پاهاش ترک خورده، چوب فدک خورده
جلـو چشــای بچهها، خیلی کتک خورده
تنش سیاه میـشه، گـریه به راه میشه
اگه یه کم نازش بدید، مگه گناه میشه