دنیا هـزاران سالشه
دنیای ما سه سالشه
عشقی که آسون نبوده
جـــــون مــا در قبالشه
سورهی عشقو تو سه آیه نوشته
سه دفعه عشق و شور و گریه نوشته
اگه بشکافه دل ما میبینیم که
قلم عبـــــاس یا رقیـــه نوشته
شب سومشه شب این دیــوونست
شب حروله و لطمهی عاشقونست
مگر اینـــــکه بهشت بشه شبیه دمشق
ورنه سینه زنــش تو جـنتم بی خونست
رقیه سادات رقیه سادات
سر مکـاشفه شدی
مظهر عاطفه شدی
شاهی که روی شونهی
ســقا مــعــارفه شـــدی
تا که تو گفتی بزنــش عـمـو عبــاس
غرور و احساس عمو چه برانگیخت
تا همه غم ها رو جدا کنـــه از تـــــو
نه فقط میدونو که عرشو بهم ریخت
داره دور سر تـو میــــگرده عمو
خندهی تو شده دستمال زرد عمو
تو مسیر نبرد اسم تو بود رو لبش
خبــــر اومده که معجزه کرده عمو
رقیه سادات رقیه سادات
شور قیام کربلا
رمز دوام کربلا
خطبهی تو، تو شام شد
حســـن خـــتـــــام کربلا
دهن بد گوی یزید رو نبستی
که اونو با لعن امیه شکستی
خــیالش بود پیروز محکمه میشه
نمیدونست اینکه تو فاطمه هستی
ای که پیش حسین یک شیرین سخنی
روی دوش عمــــــو اما یه بت شکنی
میدی حاجت های باب الحوائج ها رو
اهـــل بیت بدنـه تــــو جــان این بدنه