Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
متن اشعار
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
من آن زهرای دشت کربلا نور دوعینم
عزیز شاه دین رقیه ی بنت الحسینم
بابا بنگر که منزل سه ساله ات شده گوشه ی ویرانه
از بس دشمن منو زده دگر نمانده در پیکر من جان
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
شکسته استخوانم ای پدر جان درد دارم
عدو سنگین دستش من دگر طاقت ندارم
وقتی دشمن با مشت به صورت رقیه زد نگم چ ها شد
بس که محکم زد فقط بدون دندون شیری ام جدا شد
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
بابا عدوی تو خدا میدونه خیلی پسته
ببین که جای پنجه هاش روی صورتم نشسته
وقتی دیدم که از ضرب لگد ز پهلو هام خون میچکیده
تازه فهمید گلت که مادرت به پشت اون در چی کشیده
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
بابا کودک شامی روی لبهاش طعنه داره
اینو بازیش ندید
یتیمه و بابا نداره
روزی گفتی به من رقیه جان برا بابا خیلی عزیزی
حالا بنگر عدو منو نشون کرده برا کنیزی
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
من آن زهرای دشت کربلا نور دوعینم
عزیز شاه دین رقیه ی بنت الحسینم
بابا بنگر که منزل سه ساله ات شده گوشه ی ویرانه
از بس دشمن منو زده دگر نمانده در پیکر من جان
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
شکسته استخوانم ای پدر جان درد دارم
عدو سنگین دستش من دگر طاقت ندارم
وقتی دشمن با مشت به صورت رقیه زد نگم چ ها شد
بس که محکم زد فقط بدون دندون شیری ام جدا شد
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
بابا عدوی تو خدا میدونه خیلی پسته
ببین که جای پنجه هاش روی صورتم نشسته
وقتی دیدم که از ضرب لگد ز پهلو هام خون میچکیده
تازه فهمید گلت که مادرت به پشت اون در چی کشیده
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
بابا کودک شامی روی لبهاش طعنه داره
اینو بازیش ندید
یتیمه و بابا نداره
روزی گفتی به من رقیه جان برا بابا خیلی عزیزی
حالا بنگر عدو منو نشون کرده برا کنیزی
بابا حسین من الهی که برات بمیرم