Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
متن اشعار
تا طلوعت کمی هویدا شد
سحر از سمت چشم تو پاشد
تا به آیینه چشم وا کردی
آسمان در مقابلت تا شد
پلک وا کردی و بهشت آمد
پیش پایین پایت احیا شد
میوزید عطر خنده ات بر دل
و گل از چهره ی پدر واشد
آمدی و کنار خنده ی تو
عطر کوثر دوباره معنی شد
حرف تکراری است اما خوب
هر که خاک درت شد آقا شد
لطف دست تو را زمانی نیست
دست تو هیچ وقت خالی نیست
وقت تقسیم مهربانی ها
منت و حرف یا سوالی نیست
فقط این شان خانواده ی توست
که بزرگی به سن و سالی نیست
مثل زهرا همیشه یکتایی
و شبیهت در این حوالی نیست
نوه ی مرتضی علی باشی
از وجودت به جز جلالی نیست
شام و کوفه که نه،جهانی هم
دشمنت شد اگر خیالی نیست
مستجاب است هر دعا با تو
میرود دل به هرکجا باتو
السلام علیک یا بی بی
و علیک السلام ما باتو
سفره ی نذری شما تاهست
درد ناگفته و دوا باتو
گوشه گیری عالمی با من
گوشه ی چشمی به این گدا باتو
اشتیاق همیشگی با من
مهر و امضای کربلا با تو
ذولفقاری زخطبه با زینب
انقلابی زگریه ها با تو
اشتیاق همیشگی با من
مهر و امضاء کربلا باتو
ذولفقاری زخطبه با زینب
انقلابی زگریه ها با تو
دوچشم حوریه ای
رو به آسمان واشد
و آسمان ز نگاهش
پر از تمنا شد
ستاره ای بدرخشید روی دامن عشق
که از تلالو نورش جهان مصفا شد
گلاب و آیینه آورده جبرئیل امین
که امشب آیینه ی حق نما هویدا شد
میان رحل قنوت نماز ثارالله
ببین که صفحه قرآن کوچکی واشد
گرفته اند تولد برای دختر شاه
خبر دهید به عالم حسین بابا شد
چو جا گرفت در آغوش عمه سادات
دلش ربودو در او غرق در تماشا شد
ز یمن مقدم ریحانه الحسین دگر
بساط شادی عباس هم محیا شد
ز بعد میلاد لیلی زهرا
هزار لیلی و مجنون اسیر صحرا شد
سلام باد بر آن نازدانه بانویی
که درد عالمی از فیض او مداواشد
نسیمی از سرکویش به مردگان جان داد
که مرده زنده شدو ناگهان مسیحا شد
به دست کوچک مشکل گشای او امشب
برات کرببلایم یقینا امضا شد
حسین تا که به گهواره اش نظر انداخت
چه شد که چشم عزیز خدا چو دریا شد
به یاد لحظه ای افتاد بعد عاشورا
که روی کوفی و شامی به روی او واشد
رقیه ای که سبب ساز خلق عالم بود
شکست حرمتش ، از غم اسیر و تنها شد
همیشه بود سرش روی دامنه بابا
چه شد عزیز خدارا خرابه ماوا شد
سحر از سمت چشم تو پاشد
تا به آیینه چشم وا کردی
آسمان در مقابلت تا شد
پلک وا کردی و بهشت آمد
پیش پایین پایت احیا شد
میوزید عطر خنده ات بر دل
و گل از چهره ی پدر واشد
آمدی و کنار خنده ی تو
عطر کوثر دوباره معنی شد
حرف تکراری است اما خوب
هر که خاک درت شد آقا شد
لطف دست تو را زمانی نیست
دست تو هیچ وقت خالی نیست
وقت تقسیم مهربانی ها
منت و حرف یا سوالی نیست
فقط این شان خانواده ی توست
که بزرگی به سن و سالی نیست
مثل زهرا همیشه یکتایی
و شبیهت در این حوالی نیست
نوه ی مرتضی علی باشی
از وجودت به جز جلالی نیست
شام و کوفه که نه،جهانی هم
دشمنت شد اگر خیالی نیست
مستجاب است هر دعا با تو
میرود دل به هرکجا باتو
السلام علیک یا بی بی
و علیک السلام ما باتو
سفره ی نذری شما تاهست
درد ناگفته و دوا باتو
گوشه گیری عالمی با من
گوشه ی چشمی به این گدا باتو
اشتیاق همیشگی با من
مهر و امضای کربلا با تو
ذولفقاری زخطبه با زینب
انقلابی زگریه ها با تو
اشتیاق همیشگی با من
مهر و امضاء کربلا باتو
ذولفقاری زخطبه با زینب
انقلابی زگریه ها با تو
دوچشم حوریه ای
رو به آسمان واشد
و آسمان ز نگاهش
پر از تمنا شد
ستاره ای بدرخشید روی دامن عشق
که از تلالو نورش جهان مصفا شد
گلاب و آیینه آورده جبرئیل امین
که امشب آیینه ی حق نما هویدا شد
میان رحل قنوت نماز ثارالله
ببین که صفحه قرآن کوچکی واشد
گرفته اند تولد برای دختر شاه
خبر دهید به عالم حسین بابا شد
چو جا گرفت در آغوش عمه سادات
دلش ربودو در او غرق در تماشا شد
ز یمن مقدم ریحانه الحسین دگر
بساط شادی عباس هم محیا شد
ز بعد میلاد لیلی زهرا
هزار لیلی و مجنون اسیر صحرا شد
سلام باد بر آن نازدانه بانویی
که درد عالمی از فیض او مداواشد
نسیمی از سرکویش به مردگان جان داد
که مرده زنده شدو ناگهان مسیحا شد
به دست کوچک مشکل گشای او امشب
برات کرببلایم یقینا امضا شد
حسین تا که به گهواره اش نظر انداخت
چه شد که چشم عزیز خدا چو دریا شد
به یاد لحظه ای افتاد بعد عاشورا
که روی کوفی و شامی به روی او واشد
رقیه ای که سبب ساز خلق عالم بود
شکست حرمتش ، از غم اسیر و تنها شد
همیشه بود سرش روی دامنه بابا
چه شد عزیز خدارا خرابه ماوا شد