چرا هیشکی نمی‌فهمه خرابه جای دختر نیست (روضه) - سید رضا نریمانی

چرا هیشکی نمی‌فهمه خرابه جای دختر نیست
چشای هیچکسی قد چشای دخترت تر نیست

خرابه خیلی بی‌رحمه، میترسم از شب تارش
خلاصه آخرش توو خواب سرت میریزه دیوارش

خدا مرگم بده دورت بگردم
من از مهمون‌ پذیرایی نکردم

خدا مرگم بده رنگم پریده
تو بابای منی سرِ بریده

خدا مرگم بده آروم ندارم
سرت رو روی دامنم میذارم

بخواب امشب رو که فردا، باید باهم بریم بازار
ببینم میخری واسم، لباس روشن گلدار

بخواب امشب رو که فردا خودت دنیام و میسازی
منو بازیم نداد هیشکی، بریم توو کوچه‌ها بازی

خدا خیرت بده بابای خسته
میشه نازم کنی دلم شکسته (پهلوم شکسته)

خدا خیرت بده که خیلی مردی
خوش اومدی ولی بوسم نکردی

خدا خیرت بده بمون کنارم
که نگن دخترات بابا ندارن

تمومه آسمانا رو به دنبال سرت بودم
با اینکه توی هر منزل کنار خواهرت بودم

می‌بینی کار دنیا رو، تو رو دیدم که توو تشتی
همه گفتن سفر رفتی، چرا اینجوری برگشتی

خدا صبرم بده سنگ صبورم
توومجلس یزید شکست غرورم

خدا صبرم دردم همینه
خدا صبرش بده آه از سکینه

خدا صبرم بده دیگه بریدم
توی بزم حرام چیا شنیدم

نمیگم از غصه‌هام
نمیگم از شهر شام
دلم نمیاد که تو
دلت بگیره برام

اصلا لباسم پاره نیست
رخت تنم ابریشمه
اصلا کسی ما رو نزد
گوشواره‌هامم پیشمه

غصه نخور حال رقیه عالیه
جای تو هم کنارمون توی خرابه خالیه
تاج سرم، غصه نخور بخاطرم
شکسته نیست بال و پرم

یکی اومد روبه روم
یه سیلی زد باز به روم
میخواست که این لحظه رو
رو نِی ببینه عموم ببینه عموم

هر لحظه پای نیزه‌ها
زخمی شده احساس من
خون گریه کرده روی نی
چشم عمو عباس من

نیزه‌ی بد، حسرت آغوش منو
خوونه دل عموم که دید، پارگی گوشِ منو
خونه دلش منو میزد مقابلش
همون که بوده قاتلش

کو تنِ تو
بگو چیشد پیکرِ تو
بوی تنور و بوی نون
میوزه از رو سر تو