نعل تازه سنگ را هم نرم نرمش میکند (روضه) - سید رضا نریمانی

نعل تازه سنگ را هم نرم نرمش میکند
این چنین شرحی برای جسمی در هم داده شد

ساربان بی مروت دست بردارش نبود
تک تک انگشت هایش پای خاتم داده شد

وقتی محرم میرسه، توو روضه
سینه‌زنا رو میخره رقیه
اسمت و وقتی میگم اشکم میاد
اسم تو گریه‌آوره رقیه

پر از گناه دل من ولی باز
منو توو جمع نوکرات میذاری
همیشه حاجتام و میدی بهم
قد امام حسن کرامت داری

من که به جز تو کسی و ندارم
دلم خوشه به این که هستم گدات
نوکریت و به سلطنت نمیدم
سرم بلنده چون میوفتم به پات

با دستای کوچیکتون همیشه
به ما میدی برات کرب و بلا
مثل همیشه شب سوم بازم
روضه می‌خونم بازم از زبون شما

خرابه سرده، آخ کف پام میسوزه
زندگی توو ویرونه خیلی بده
ببین چه نامرتبه وضع من
ببین که بی‌تو چی سرم اومده

دیگه منو ببر کنارِ خودت
زندگی واسه من عذابه بابا
این چیزایی که دورِ دست منه
النگو نیست، جای طنابه بابا

دخترِ تو شبیه باباش داره
زخمای بی‌عدد روی صورتش
زجر کشیده دختر تو وقتی که
زجر، کشیده زد روی صورتش

یه دختر شامی همیشه اینجا
با طعنه‌هاش سر به سرم میذاره
خم میکنه قدش رو آخه میخواد
ادای دخترت رو دربیاره

خبر داری که بعد رفتن تو
سه ساله قد کشیده قد صدسال
یه لحظه غم از یاد من نمیره
روزی که افتاده بودی توی گودال