Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
حال و روز من خبر داری ، نداری
از من خبر در این سفر داری ، نداری
اصلا خبر از این جگر داری ، نداری
اصلا ببینم موی سر داری ، نداری
هر چند مثل تو سرم آتش گرفته
اما تنور خانه ی خولی نرفته
دل شوره دارم رنگ و رویم را ببینی
وضع لبان پاره ی من را ببینی
این آهن دور گلویم را ببینی
میترسم این اوضاع مویم را ببینی
موی مرا خار مغیلان شانه کرد
شمر و سنان بین بیابان شانه کرد
اصلا گمان کن دخترت قامت کمان نیست
اصلا گمان کن عمه جانم نیمه جان نیست
اصلا درون قافله شمر و سنان نیست
انگشترت در دست های ساربان نیست
اصلا گمان کن دخترت تنها نبوده
اصلا گمان کن حرمله با ما نبوده
این روز ها من از در و دیوار خوردم
در کوچه خوردم آه در بازار خوردم
از بام ها سنگ از سر آزار خوردم
سیلی ز دست زجر چندین بار خوردم
این زجر یک ذره مروت هم ندارد
می خواست عمدا اشک من را دربیارد
چشمت روشن بابا تو که رفتی
ناموست رو بردن سر بازار
بین یک عده لات بی غیرت
اوردن اما ما رو به اجبار
به خدا میترسم
من از این طرز نگاه شامیا میترسم
به خدا میترسم
چونه میزنن سر ...
عمو عباسم کو غیرتی ترین علمدار که میشناسم کو
اونی که میتونه یه کاری بکنه واسمون پس کو
توی بازار برده فروشا ما بودیم اما تو نبودی
دندونای شیریمو شکستن پیر مردای مست یهودی
بابا دست و پام میلرزه ما رو دارن میبرن جلو چشای...
از من خبر در این سفر داری ، نداری
اصلا خبر از این جگر داری ، نداری
اصلا ببینم موی سر داری ، نداری
هر چند مثل تو سرم آتش گرفته
اما تنور خانه ی خولی نرفته
دل شوره دارم رنگ و رویم را ببینی
وضع لبان پاره ی من را ببینی
این آهن دور گلویم را ببینی
میترسم این اوضاع مویم را ببینی
موی مرا خار مغیلان شانه کرد
شمر و سنان بین بیابان شانه کرد
اصلا گمان کن دخترت قامت کمان نیست
اصلا گمان کن عمه جانم نیمه جان نیست
اصلا درون قافله شمر و سنان نیست
انگشترت در دست های ساربان نیست
اصلا گمان کن دخترت تنها نبوده
اصلا گمان کن حرمله با ما نبوده
این روز ها من از در و دیوار خوردم
در کوچه خوردم آه در بازار خوردم
از بام ها سنگ از سر آزار خوردم
سیلی ز دست زجر چندین بار خوردم
این زجر یک ذره مروت هم ندارد
می خواست عمدا اشک من را دربیارد
چشمت روشن بابا تو که رفتی
ناموست رو بردن سر بازار
بین یک عده لات بی غیرت
اوردن اما ما رو به اجبار
به خدا میترسم
من از این طرز نگاه شامیا میترسم
به خدا میترسم
چونه میزنن سر ...
عمو عباسم کو غیرتی ترین علمدار که میشناسم کو
اونی که میتونه یه کاری بکنه واسمون پس کو
توی بازار برده فروشا ما بودیم اما تو نبودی
دندونای شیریمو شکستن پیر مردای مست یهودی
بابا دست و پام میلرزه ما رو دارن میبرن جلو چشای...