دلت اومد منو تنها بذاری (زمزمه) - مطیعی
دلت اومد منو تنها بذاری
اسیر دست دشمن‌ها بذاری
سرم رُو پای تو آروم می‌شد
دلت اومد پاهاتو جا بذاری
اجازه بده تا نگم که رقیه ا‌ت چیارو دید
نگم که سکینه چرا توی بازار به خود لرزید
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو
چه سخته ناسزاها رو شنیدن
بهت گفتن که موهامو کشیدن
به روی عمه‌ام زینب نیاری
که مردای غریبه اونو دیدن
بزرگ که بشم من، اجازه نمیدم، به هیچ مردی
موهامو ببینه‌، آخه تو سفارش، بهم کردی
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو
دلم تنگه برا روزای خونه
دلم خون از این دور و زمونه
منو میزد همین دیشب یه شامی
بعیده که عمو عباس بدونه
که غیرت عباس اجازه نمیده جسارت رو
زن بنی‌هاشم چجوری ببینه اسارت رو؟
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو