روضه شب سوم محرم 99 (روضه) - مطیعی
بچه از خواب بلند شد بهانه گرفت شروع کرد ناله کردن
دونه دونه دخترا بلند شدن صدای ناله بلند شد
خدایا زینب دوباره چه کنه؟
داره حرف میزنه، بابا نبودی موهامو کشیدن
بابا نبودی به ما صدقه میدادن
ز خانه ها همه بوی طعام می آمد ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
صدا به گوش اون ملعون رسید چی شده؟ چه خبره؟
دختر سه ساله ای داره از خواب بلند شده بهانه پدر رو گرفته
خب اینکه کاری نداره، سر باباشو براش ببرین
سرو آوردن جلوش گذاشتن، همه ی دخترا دارن نگاه میکنن
یه وقت صدا زد : "هذا راس من؟" این راس کیه؟
"رأس أبیك الحسین" سر بابات حسینه
پارچه رو کنار زد دستاش کوچیکه
"فرفعته من الطست حاضنة له"
+با این دستای کوچیک سر رو بلند کرد، مراقب بود سر از بین دستهاش نیوفته
سر را به سینه چسبانید شروع کرد به حرف زدن
قربون سرو صورتت برم کی موهاتو خونی کرده؟