می سوزه هر نفس وجودم (روضه) - محمد حسین حدادیان
می سوزه هر نفس وجودم
مثله پرستوی کبودم
طبق برای چیه عمه
من که غذا نخواسته بودم
رقیه جان
اگه سره بریده دیدی ، نترسیا
پرده رو از طبق کشیدی ، نترسیا
اگه دیدی خاکیه موهاش ، نترسیا
اگه دیدی خونیه لبهاش ، نترسیا
ببین که گوشه خرابم
خسته از این همه عذابم
یادم نمیره گفتی بابا
یه شب که اومدی به خوابم
رقیه جان
پشت سر غافله تنها ، نترسیا
نیمه شب تو دل صحرا ، نترسیا
وقتی که داغ اومد رو داغت ، نترسیا
وقتی که زجر اومد سراغت ، نترسیا