برید کنار میخوام سر و ببینم (روضه) - بنی فاطمه
برید کنار میخوام سر و ببینم
زخمای روز آخرو ببینم
جلو چشامو نگیرید که میخوام
پارگی های حنجر و ببینم
من الذی ایتمی بابایی
دیگه تو آغوش منی بابایی
این همه جا رفتی دلت نیومد
به دخترت سر نزنی بابایی
لبای غرق خووون
با تو چه کرده چوب خیزروون
زده چه ضربه ای
شکسته دندون تو از همون
جای طناب رو تنمه بابایی
زخمیه دور گردنم بابایی
محله یهودیا شلوغ بود
کاشکی فقط میزدنم بابایی
میون نامسلمونا حرم رفت
انقده اونجا داد زدن سرم رفت
کاشکی فقط میزدنم بابایی
یه دسته موهام با گل سرم رفت
شبی که گم شدم صدا زدم نزن میام خودم
سوخت بابا چادری که خریدی برا تولدم
کبود چشمم از شبی که گم شدم