Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
بابایی، عجب! سری به ما زدی!
بابایی، به دیدنم خوش اومدی
بابایی، مشکل غربتم رو حل کن
بابایی، یه دست بکش روی سرم
بابایی، موهام رو شونه کن یهکم
بابایی، یه بار دیگه منو بغل کن
خبر داری
دلم گرفته این شبا شدیداً
به زخم من همه نمک پاشیدن
چادرمو تو ازدحام کشیدن
میدونی، چرا دلم گرفته باز
میدونی، کسی منو بازی نداد
من میرمو بیا یهکم دنبال من کن
میدونی، به قامتم میخندیدن
میدونی، به لکنتم میخندیدن
باباجون، یه فکری هم به حال من کن
به روم نیار
درسته کل صورتم کبوده
این همه سیلی حق من نبوده
روسریمو یه بیحیا ربوده
مرا ببخش به مهمانی تو بر نخورَد
طبق به درد من و سفرهی سحر نخورد
غذا طلب ننمودم، مگر نمیدانی
رقیه هیچ به جز لقمهی پدر نخورد
دَمار از همهی مردمش درآرم من
به شهر شام دوباره رَهَم اگر نخورد
همیشه چشم من از ازدحام میترسید
که یک زمان تنم آنجا به یک نفر نخورد
بلد شدم بنویسم فرات، بابا، آب
و اِن یَکاد بخوان دخترت نظر نخورد
بابایی، به دیدنم خوش اومدی
بابایی، مشکل غربتم رو حل کن
بابایی، یه دست بکش روی سرم
بابایی، موهام رو شونه کن یهکم
بابایی، یه بار دیگه منو بغل کن
خبر داری
دلم گرفته این شبا شدیداً
به زخم من همه نمک پاشیدن
چادرمو تو ازدحام کشیدن
میدونی، چرا دلم گرفته باز
میدونی، کسی منو بازی نداد
من میرمو بیا یهکم دنبال من کن
میدونی، به قامتم میخندیدن
میدونی، به لکنتم میخندیدن
باباجون، یه فکری هم به حال من کن
به روم نیار
درسته کل صورتم کبوده
این همه سیلی حق من نبوده
روسریمو یه بیحیا ربوده
مرا ببخش به مهمانی تو بر نخورَد
طبق به درد من و سفرهی سحر نخورد
غذا طلب ننمودم، مگر نمیدانی
رقیه هیچ به جز لقمهی پدر نخورد
دَمار از همهی مردمش درآرم من
به شهر شام دوباره رَهَم اگر نخورد
همیشه چشم من از ازدحام میترسید
که یک زمان تنم آنجا به یک نفر نخورد
بلد شدم بنویسم فرات، بابا، آب
و اِن یَکاد بخوان دخترت نظر نخورد