Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
متن اشعار
نبودی تو بابا
ز هر گوشه غم ریخت
ببین جای خالی
چه خاکی سرم ریخت
با قد خمیده
موهام زد سپیده
ببین کار زجرو
قیافم بهم ریخت
ببین دندونامو
یه جور زد اونم ریخت
ببین زیر چادر
موهامم یکم ریخت
بابا این رخت و لباسم
خنده داره مگه نه؟
بابا این التماسم
خنده داره مگه نه؟
هرجا میزدن
هر جور میزدن
با سنگ میزدن
با چوب میزدن
مردا میزدن
زن ها میزدن
هی گفتم پاهام
با پا میزدن
میخوردم زمین
اما میزدن
کافی بود بگم
زهرا میزدن
یه چند روزی بعد
کبودی پلکام
رسیدم به شهر
پر از زخم و دشنام
دلم خواست بمیرم
تا نذری نگیرم
من از یک غریبه
تو دروازه شام
روضه ی حاجی روضه ی خرابه بود
روز روز این سه ساله است
سه جمله فرمودند این سه جمله رو من یه ذره فقط یه ذره باز کنم
اول صدا زد
من الذی خضبک بـالـدّماء
بابا یه سوال داشتم از عمم حالا جوابشو گرفتم
بابا شب عاشورا دیدم همه خضاب کردن گفتم عمه چرا بابام خضاب نکرد ؟
عمه درست جوابمو نداد گفت:بابات عزاداره
حالا نگاه میکنم میبینم همه محاسنت غرق خونه
بابا
من الذی قـطع وریدک
بابا لحظه ی آخر بچه ها بهم گفتن عمه بجای اینکه صورتت رو ببوسه زیر گلوت رو بوسه زده
دخترا کنجکاون ، دیدی هی هزار تا سوال میکنه
هی تو راه به خودم میگفتم یعنی چرا عمه زیر گلوی بابام رو بوسیده
من نشنیدم تا حالا کسی زیر گلوی کسی رو تو وداع ببوسه
تا نگام به رگ های بریده افتاد
آخ قربونت برم کی رگ های گردنت رو بریده
یه نگاه به لب های باباش کرد
بابا جواب سوال سومم رو هم گرفتم
بابا دیدم هی چوب خیزران بالا میره
گفتم عمه کجا رو دارند چوب میزنن؟
دست جلو چشمام گرفت
لب هاش رو گذاشت رو لب های بابا
حسین
حسین
حسین
ز هر گوشه غم ریخت
ببین جای خالی
چه خاکی سرم ریخت
با قد خمیده
موهام زد سپیده
ببین کار زجرو
قیافم بهم ریخت
ببین دندونامو
یه جور زد اونم ریخت
ببین زیر چادر
موهامم یکم ریخت
بابا این رخت و لباسم
خنده داره مگه نه؟
بابا این التماسم
خنده داره مگه نه؟
هرجا میزدن
هر جور میزدن
با سنگ میزدن
با چوب میزدن
مردا میزدن
زن ها میزدن
هی گفتم پاهام
با پا میزدن
میخوردم زمین
اما میزدن
کافی بود بگم
زهرا میزدن
یه چند روزی بعد
کبودی پلکام
رسیدم به شهر
پر از زخم و دشنام
دلم خواست بمیرم
تا نذری نگیرم
من از یک غریبه
تو دروازه شام
روضه ی حاجی روضه ی خرابه بود
روز روز این سه ساله است
سه جمله فرمودند این سه جمله رو من یه ذره فقط یه ذره باز کنم
اول صدا زد
من الذی خضبک بـالـدّماء
بابا یه سوال داشتم از عمم حالا جوابشو گرفتم
بابا شب عاشورا دیدم همه خضاب کردن گفتم عمه چرا بابام خضاب نکرد ؟
عمه درست جوابمو نداد گفت:بابات عزاداره
حالا نگاه میکنم میبینم همه محاسنت غرق خونه
بابا
من الذی قـطع وریدک
بابا لحظه ی آخر بچه ها بهم گفتن عمه بجای اینکه صورتت رو ببوسه زیر گلوت رو بوسه زده
دخترا کنجکاون ، دیدی هی هزار تا سوال میکنه
هی تو راه به خودم میگفتم یعنی چرا عمه زیر گلوی بابام رو بوسیده
من نشنیدم تا حالا کسی زیر گلوی کسی رو تو وداع ببوسه
تا نگام به رگ های بریده افتاد
آخ قربونت برم کی رگ های گردنت رو بریده
یه نگاه به لب های باباش کرد
بابا جواب سوال سومم رو هم گرفتم
بابا دیدم هی چوب خیزران بالا میره
گفتم عمه کجا رو دارند چوب میزنن؟
دست جلو چشمام گرفت
لب هاش رو گذاشت رو لب های بابا
حسین
حسین
حسین