Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
متن اشعار
یادته توی مدینه روی زانوت مینشستم
دورگردن تو بابا حلقه میشدش دو دستم
یادته گفتی رقیه تو عزیز همه هستی
دختر خوب و شنگم شبیه فاطمه هستی
یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی
بابا یادته
بابا یادته میگفتی چند قدم جلو چشمام راه برو یاد مادرم می افتم
یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی
دست پر مهر تو بابا به روی سرم کشیدی
صدا زد بابا چرا چشماتو بستی بابا
حالا جون عمه زنینب چشمای خونیتو باز کن
یه حرفی زد حرف آخرم باشه
بابا هر موقع میخوابیدم یادته میخواستی منو بیدار کنی هر روز با نوازشای تو بیدار میشدم همین قدر بهت بگم هر موقع خواستم بخوابم با سیلی منو زدن هر موقع خواستم بلند شم منو زدن
دست عدو بزرگ تر از صورت من است
یک ضربه زد دو گونه ی سرخم کبود شد
حسین
حسین
حسین
معمولا روضه خونای قدیمی وقتی به روضه ی بی بی رقیه می رسیدن اینجوری تموم میکردن
ولله قسم جگر سوز دل سوز
اونایی که مثل من مادر از دست دادن میفهمن
اونایی که پدر از دست دادن میفهمن
دیدی وقتی از همه جا خسته میشی میگی پدرم هنوز هست مادرم هنوز هست اما بچه های علی این روزا بی مادر شدن
آخر روضه ی بی بی رقیه رو اینجور تموم کنم به یاد همه مادر پدرا به یاد همه قدیمی ها
یتیمی درد بی درمان یتیمی
هر کی پدر از دست میده نوازشش میکنن
مخصوصا اگر سه سال داشته باشه مخصوصا اگر دختر باشه
بمیرم برای رقیه خانم
سه سال داشت دختر بود
سینه زنا دخترا بابایی هستن
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خواری دوران یتیمی
الهی طفل بی بابا نباشد
اگر باشه در این دنیا نباشه
بمیرم برات خانوم
دورگردن تو بابا حلقه میشدش دو دستم
یادته گفتی رقیه تو عزیز همه هستی
دختر خوب و شنگم شبیه فاطمه هستی
یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی
بابا یادته
بابا یادته میگفتی چند قدم جلو چشمام راه برو یاد مادرم می افتم
یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی
دست پر مهر تو بابا به روی سرم کشیدی
صدا زد بابا چرا چشماتو بستی بابا
حالا جون عمه زنینب چشمای خونیتو باز کن
یه حرفی زد حرف آخرم باشه
بابا هر موقع میخوابیدم یادته میخواستی منو بیدار کنی هر روز با نوازشای تو بیدار میشدم همین قدر بهت بگم هر موقع خواستم بخوابم با سیلی منو زدن هر موقع خواستم بلند شم منو زدن
دست عدو بزرگ تر از صورت من است
یک ضربه زد دو گونه ی سرخم کبود شد
حسین
حسین
حسین
معمولا روضه خونای قدیمی وقتی به روضه ی بی بی رقیه می رسیدن اینجوری تموم میکردن
ولله قسم جگر سوز دل سوز
اونایی که مثل من مادر از دست دادن میفهمن
اونایی که پدر از دست دادن میفهمن
دیدی وقتی از همه جا خسته میشی میگی پدرم هنوز هست مادرم هنوز هست اما بچه های علی این روزا بی مادر شدن
آخر روضه ی بی بی رقیه رو اینجور تموم کنم به یاد همه مادر پدرا به یاد همه قدیمی ها
یتیمی درد بی درمان یتیمی
هر کی پدر از دست میده نوازشش میکنن
مخصوصا اگر سه سال داشته باشه مخصوصا اگر دختر باشه
بمیرم برای رقیه خانم
سه سال داشت دختر بود
سینه زنا دخترا بابایی هستن
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خواری دوران یتیمی
الهی طفل بی بابا نباشد
اگر باشه در این دنیا نباشه
بمیرم برات خانوم