متن اشعار
آتش گرفتنِ جگرم را نگاه كن
زخم كنار چشم ترم را نگاه كن
از عمه ام اگر كه گلايه نمي كني
اي سر شكسته، بال و پرم را نگاه كن
خواهي بگويمت چه قدَر ضربه خورده ام؟
دستِ كبود همسفرم را نگاه كن
آتش ميان خيمه غرور مرا شكست
طاقت بيار و موي سرم را نگاه كن
مانند مادرت شده طفل سه ساله ات
باور نمي كني كمرم را نگاه كن
عمه تمام راه، به جايم كبود شد
پايينِ پاي ني سپرم را نگاه كن
قرآن بخوان ولي ز بلنداي نيزه ها
كنج خرابه دور و برم را نگاه كن
خون مي چكد ز نيزه وَ يا گريه مي كند
عمه بيا كمي پدرم را نگاه كن
دستم، سرم، دو چشم ترم در مي كند
از تازيانه ها اثرم را نگاه كن
كاخ يزيد بر سرش آوار ميكنم
بنشين و ناله سحرم را نگاه كن
(چوبي كه زد تو را به سرش خورد ميكنم)
حالا غرور شعله ورم را نگاه كن
موي سرم فداي سر زخمي ات پدر
آتش گرفتنِ جگرم را نگاه كن