کانون فرهنگی مذهبی بغض

پدر من پسر فاطمه مهمان من است - غزل ، زبانحال

پدر من پسر فاطمه مهمان من است - غزل ، زبانحال پدر من پسر فاطمه مهمان من است - غزل ، زبانحال
0
پدر من پسر فاطمه مهمان من است - غزل ، زبانحال پدر من پسر فاطمه مهمان من است - غزل ، زبانحال
 
متن اشعار

پدر من پسر فاطمه مهمان من است
عمه  مهمان نه که جان من و جانان من است
کنج ویرانهٴشام و سر خونین پدر
آسمان در عجب از این سر و سامان من است
از بهشت آمده آقای جوانان بهشت
یوسف فاطمه در کلبهٴاحزان من است
اوست موسای من و غمکده ام وادی طور
آتش نخلهٴطور از دل سوزان من است
یاد باد آنکه شب و روز مرا می بوسید
اینکه امشب سر او زینت دامان من است
گر لبش سوخته از         و سوز جگر
به خدا سوخته تر از لب او جان من است
می زنم بر لب او بوسه که الفت ز قدیم
بین این لعل لب و دیدهٴگریان من است