دخترم گریه نکن، اشک چشمت زده بر دل شررم
مادرم منتظر است، آمدم تا که تو را هم ببرم
نازنین دختر من گل نیلوفر من
این خرابه، قفس است، آمدم تا که کنم آزادت
با پدر حرف بزن، مانده در سینه چرا فریادت؟
نازنین دختر من گل نیلوفر من
علی اکبر به جنان، در فراق تو دلش تنگ شده
به پدر سنگ زدند، موی تو از چه، به خون رنگ شده
نازنین دختر من گل نیلوفر من
تو که یک طفل استی، قامت فاطمیت، از چه دوتاست
ترَکِ لبهایت، همه از تشنگی کرب و بلاست
نازنین دختر من گل نیلوفر من
دیدم از نوک سنان، به روی خار، دواندند تو را
از شتر افتادی، ز چه بر خاک، کشاندند تو را
نازنین دختر من گل نیلوفر من
بوی زهرا دمد از، گیسو و رشتۀ پیراهن تو
گوییا پیش از من، مادرم آمده بر دیدن تو
نازنین دختر من گل نیلوفر من
موی مشکین تو را، پر، ز گرد ره صحرا دیدم
گوئیا بر سر تو، چادر خاکی زهرا دیدم
نازنین دختر من گل نیلوفر من
شمع سوزان دلم، چقَدَر سوختی و آب شدی
با پدر حرف بزن، از چه لب بستی و در خواب شدی
نازنین دختر من گل نیلوفر من