شيعيان شرح شب تار مرا گوش كنيد
قصه ديده خونبار مرا گوش كنيد
مو به مو راز دل زار مرا گوش كنيد
داستان من و دلدار مرا گوش كنيد
تا بدانيد چرا خسته و بيمار شدم
اين چنين در كف اغيار گرفتار شدم
روزگارى به سر دوش پدر جايم بود
ساحت كاخ شرف منزل و ماوايم بود
ديدم مام و پدر محو تماشايم بود
ماه ، شرمنده ز رخسار دل آرايم بود
حال در گوشه ويرانه بود منزل من
خون دل گشته ز بى تابى دل ، حاصل من
يكشبى ناله ز هجران پدر سر كردم
دامن خويش ز خونان جگر تر كردم
صحبت باب بر عمه مكرر كردم
گفت : بابت به سفر رفته و باور كردم
تا سر غرقه به خونش به طبق من ديدم
من از اين واقعه چون بيد به خود لرزيدم
گفتم اى جان پدر، من به فداى سر تو
اى سر غرقه به خون ، گو چه شده پيكر تو
كاش مى مردم نميديد ترا دختر تو
بنشين تا كه زنم شانه به موى سر تو
ز چه خاكستراى سر شده اينسان رويت
همچو احوال من آشفته شده گيسويت
غم مخور آنكه كند موى ترا شانه منم
آنكه از هجر تو از خود شده بيگانه منم
آنكه شد معتكف گوشه ويرانه منم
تو مرا شمع شب افروزى و پروانه منم
بنشين تا ببرت راز دل ابراز كنم
شايد امشب گره از مشكل خود باز كنم
دوست دارم كه مرا از قفس آزاد كنى
همره خود ببرى ، خاطر من شاد كنى
راحتم ز آتش سوزنده بيداد كنى
از ره لطف به ژوليده دل امداد كنى
كو بود شاعر دربار تو اى خسرو دين
باش او را به قيامت ز وفا يار و معين