متن اشعار
چند روزی می شود می سوزم اما هیچ کس
دردهایم را نمی فهمد در این جا هیچ کس
از سر شب عهد کردم با تمام زخم ها
جز به بابایم نگویم حرف خود با هیچ کس
دیگر امشب طاقتم طاق است ای شلاق ها!
هرچه پیش آید خوش آید یا پدر یا هیچ کس
قول داده می رسد امشب و یا نزدیک صبح
مطمئن باشید دیگر می روم تا هیچ کس-
ناله هایم، گریه هایم، زخم پایم، گوش ها
صورتم را هم نبیند صبح فردا هیچ کس