متن اشعار
من بی تو تنها می شوم، تنها مگر نه
تنها تر از هر کس در این دنیا مگر نه
تو می توانی بی من و عمه بمانی
کنج تنور و بر سر نی ها مگر نه
اما سه ساله پیر شد با رفتن تو
پیری شده از قامتم پیدا مگر نه
دریای گیسوی مرا که یاد داری
یک برکه ای مانده از آن دریا مگر نه
عمه سحر دستی به موهایم کشیده
خیلی شبیه تو شدم بابا مگر نه
گاهی شبیه تو پر از زخمم و گاهی
هستم شبیه مادرت زهرا مگر نه
روزی که زجر آمد مرا تا قافله برد
بابا، عموی من نبود آنجا مگر نه
آری عموی من نبود آنجا که دشمن
می کرد غارت معجر ما را مگر نه
تو خوب می دیدی که چون خلخال عمه
انگشترت هم می رود یغما مگر نه