Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
متن اشعار
میرم بخوابم بابایی
حالم خرابه بابایی
عمه دلش خوش باشه که رقیه خوابه بابایی
اما نمیشه اخه من لالایی میخوام بابایی
اینم بهونه ست که بگم بابایی میخوام بابایی
همه میگن دختره بابا نداره
مگه بابا نداره خدا نداره
دخترت از بس کتک خورد دیگه طفلی نا نداره
اسم زجر رو تا میارن پس میفتم
اونقدر میترسم از نفس میفتم
مثل مرگ یک قناری
گوشه ی قفس میفتم
اتیش به شهر پرم زد
با نیزه تو سرم زد
وای بابا بال و پرم رو کندند
وای بابا موی سرم رو کندند
تو بغل تو هی بر و بیایی داشتم یادته
منم مثل هر دختری بابایی داشتم یادته
یه اسمون رو دامنم ستاره داشتم یادته
چادر گلدار گل سر گشواره داشتم یادته
وقتی که غروب عاشورا حرم سوخت
تو حرم هر چی که بود دور و برم سوخت
به خدا اتیش گرفتم پیکرم بال و پرم سوخت
دامنم پیراهنم تا معجرم سوخت
خیمه رو سرم خراب شد و سرم سوخت
تازه شد داغ مدینه عمه میگفت مادرم سوخت
اون خونه که درش سوخت
بچه با مادرش سوخت
وای بابا بال و پرم رو کندند
وای بابا موی سرم رو کندند
از اسمون ابریه پاییزه چشمام چی بگم
از کربلا هم بگذرم تو بگو از شام چی بگم
از ماجرای رقص و می و ساز چی بگم
همه نا محرم همه مست بس همین باز چی بگم
وقتی عمم وارد بزم یزید شد
روی نی سقا سفید شد
رنگ صورتم پرید و تپش قلبم شدید شد
یکیشون اصلا به دنبال شر اومد
عمه گفت جلو نیا جلوتر اومد
من نمیدونم چی کار کرد داد خواهرم در اومد
بعد یه عمر عزیزی ما کجا و کنیزی
وای بابا بال و پرم رو کندند
وای بابا می سرم رو کندند
حالم خرابه بابایی
عمه دلش خوش باشه که رقیه خوابه بابایی
اما نمیشه اخه من لالایی میخوام بابایی
اینم بهونه ست که بگم بابایی میخوام بابایی
همه میگن دختره بابا نداره
مگه بابا نداره خدا نداره
دخترت از بس کتک خورد دیگه طفلی نا نداره
اسم زجر رو تا میارن پس میفتم
اونقدر میترسم از نفس میفتم
مثل مرگ یک قناری
گوشه ی قفس میفتم
اتیش به شهر پرم زد
با نیزه تو سرم زد
وای بابا بال و پرم رو کندند
وای بابا موی سرم رو کندند
تو بغل تو هی بر و بیایی داشتم یادته
منم مثل هر دختری بابایی داشتم یادته
یه اسمون رو دامنم ستاره داشتم یادته
چادر گلدار گل سر گشواره داشتم یادته
وقتی که غروب عاشورا حرم سوخت
تو حرم هر چی که بود دور و برم سوخت
به خدا اتیش گرفتم پیکرم بال و پرم سوخت
دامنم پیراهنم تا معجرم سوخت
خیمه رو سرم خراب شد و سرم سوخت
تازه شد داغ مدینه عمه میگفت مادرم سوخت
اون خونه که درش سوخت
بچه با مادرش سوخت
وای بابا بال و پرم رو کندند
وای بابا موی سرم رو کندند
از اسمون ابریه پاییزه چشمام چی بگم
از کربلا هم بگذرم تو بگو از شام چی بگم
از ماجرای رقص و می و ساز چی بگم
همه نا محرم همه مست بس همین باز چی بگم
وقتی عمم وارد بزم یزید شد
روی نی سقا سفید شد
رنگ صورتم پرید و تپش قلبم شدید شد
یکیشون اصلا به دنبال شر اومد
عمه گفت جلو نیا جلوتر اومد
من نمیدونم چی کار کرد داد خواهرم در اومد
بعد یه عمر عزیزی ما کجا و کنیزی
وای بابا بال و پرم رو کندند
وای بابا می سرم رو کندند