Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
متن اشعار
دختری امد از قبیله نور
نذر راهش سبد سبد احساس
صورتش مثل قاب نرگس بود
صیرتش روح صد گلستان یاس
هر فرشته که میرسد از راه
یا اگر جبرئیل می امد
به پر سوریه گل دارش تا ببندد دخیل می امد
هر سحر بوسه میگرفتند از مقدمش کاروانی از خورشید
یاس ها چلچران ایوانش
با همان بال های سبز و سفید
تا که لب را به خنده وا میکرد
دل هر ماه پاره را میبرد
هر دلی را به لطف لبخندش به خدا تا خود خدا میبرد
ساره اسیه حاجر و مریم
زائر هر شب نگاه او و شکوه تمام این دنیا
گرد و خاک غبار راه او
به صفات حمیده اش سوگند
ایینه دار حسن زهرا بود
خاک راهش دوای هر درد ست
اخه او مسیحا تر از هر مسیحا بود
درمیان قبیله خورشید
در دل هر ستاره جایی داشت
بر روی موج ابی دریا مثل مهتاب ردپایی داشت
اسمان است و گوشواره ی او
خوشه های طلایی پروین
مستجاب دعا ست این بانو
عطر سبز قنوت او امین
اسمان مدینه دل را مهر و ماه ستاره کوکب بود
بین این خانواده این دختر همه ی عشق عمه زینب بود
نه فقط عشق حضرت زینب
ارزو و امید عباس است
زینت اسمان شانه های رشید عباس است
جلو دارد میان چشمانش
همه ی مهربانی ارباب
گل بریزید امد از راه دختر اسمانی ارباب
اسمان ها ستاره میریزند
جبرئیل از جنان به پای او
دست گل میفرستد از جنت مادرش فاطمه برای او
مریم است این وجود و یا خود زهراست که حریمش پر از کرامات است
تا قیام قیامت این دختر افتخار تمام سادات است
از ضریح بشتی اش هر دم عطر جانبخش لاله می اید
تا همیشه صدای جان سوز یک سه ساله می اید
اعتکاف بنفش و لاله روی لبهای او دیدن دارد
نذر راهش سبد سبد احساس
صورتش مثل قاب نرگس بود
صیرتش روح صد گلستان یاس
هر فرشته که میرسد از راه
یا اگر جبرئیل می امد
به پر سوریه گل دارش تا ببندد دخیل می امد
هر سحر بوسه میگرفتند از مقدمش کاروانی از خورشید
یاس ها چلچران ایوانش
با همان بال های سبز و سفید
تا که لب را به خنده وا میکرد
دل هر ماه پاره را میبرد
هر دلی را به لطف لبخندش به خدا تا خود خدا میبرد
ساره اسیه حاجر و مریم
زائر هر شب نگاه او و شکوه تمام این دنیا
گرد و خاک غبار راه او
به صفات حمیده اش سوگند
ایینه دار حسن زهرا بود
خاک راهش دوای هر درد ست
اخه او مسیحا تر از هر مسیحا بود
درمیان قبیله خورشید
در دل هر ستاره جایی داشت
بر روی موج ابی دریا مثل مهتاب ردپایی داشت
اسمان است و گوشواره ی او
خوشه های طلایی پروین
مستجاب دعا ست این بانو
عطر سبز قنوت او امین
اسمان مدینه دل را مهر و ماه ستاره کوکب بود
بین این خانواده این دختر همه ی عشق عمه زینب بود
نه فقط عشق حضرت زینب
ارزو و امید عباس است
زینت اسمان شانه های رشید عباس است
جلو دارد میان چشمانش
همه ی مهربانی ارباب
گل بریزید امد از راه دختر اسمانی ارباب
اسمان ها ستاره میریزند
جبرئیل از جنان به پای او
دست گل میفرستد از جنت مادرش فاطمه برای او
مریم است این وجود و یا خود زهراست که حریمش پر از کرامات است
تا قیام قیامت این دختر افتخار تمام سادات است
از ضریح بشتی اش هر دم عطر جانبخش لاله می اید
تا همیشه صدای جان سوز یک سه ساله می اید
اعتکاف بنفش و لاله روی لبهای او دیدن دارد