متن اشعار

عزادارای شب سوم
بیاید برای شب سوم
عزا بگیریم ، عزا بگیریم
تلافی اون همه ناله
برای دردای سه ساله
بیاید بمیریم ، بیاید بمیریم
دختر اگه مریض بشه
منتظر تا بابا بیاد و
برای درداش دوا بیاره
اما اگر یه دختری
درد مریضیش شد نا امیدی
مرده و زنده اش فرقی نداره
بابا بیا که دگه من مرده و زندم فرقی نداره
تموم کاروان دارن به پام میسوزن
از بس نخوابیدم بابا چشام میسوزن
تو حسرت بوسیدنت لبام میسوزن
یکی یکی روی سرم موهام میسوزن
انقدر سوختم که دگه مرده و زندم فرقی نداره
بابا بیا که دگه من مرده و زندم فرقی نداره
با غول و زنجیر ببین چه تنگ شه جای من
نیزه و شمشیر اومد به جنگ اشکای من
کسی جز عمه همسفر دل
تو شب های تاریک من نمیشه بابا
صورتم انقدر خسته و پیره
کسی دگه نزدیک من نمیشه بابا
انقدر پیرم که دگه مرده و زندم فرقی نداره
بابا بیا که دگه من مرده و زندم فرقی نداره
امشب از عشقت دارم مناجات
دل پریشانم در بین سادات
ای سر بیا سامان من شو
زینت دامان من شو
جان من مهمان من شو
آنقدر بابا بالا نشستی
ساغه ی دست مرا شکستی
تا پای نیزه قد کشیدم
خون لب های تو دیدم
بعد از آن دیگر خمیدم
در دل ویرانه روضه خوانم
روضه میخوانم با پای جانم
ای قبله ی من شهیده
تشنه لب در خون تپیده
ای سر از قفا بریده
میدوم با پاهای برهنه
پای من ماند اون صد زخم کهنه
از کربلا نبرده خوابم
بی قرار و دل کبابم
تو بیا بده جوابم
ای سر بیا سامان من شو
زینت دامان من شو
جان من مهمان من شو