یتیمی یعنی شده بی بابا رقیه (واحد) - عطایی

یتیمی یعنی شده بی بابا رقیه
شده شبیه مادرت زهرا رقیه
بابا بابایی
از چی بگم برات خودت بیا ببین
من بی هوا از ناقه افتادم زمین
اینقدر دووندنم پام درد میکنه
انگار تموم استخونام درد میکنه
طعنه از کوفه تا شام میخورم
هر شب به جا غذا دشنام میخورم
بابا حسین حسین
یه جای سالم دیگه پیکرم نداره
شونه زدن که گیسوهای کم نداره
بابا بابایی
شبیه مادرت بال و پرم شکست
سر به سرم گذاشتن از وقتی سرم شکست
دیدی به زخم ما چقدر نمک زدن
دیدی چجوری عمه منو کتک زدن
خیلی بی حالم شبیه محتضر
بابا تو رو خدا بیا منو ببر
خولی هی میزد توی سرم مدام
میخندیدن بهم...