امان از اهل بازار فقط به قصد آزار (زمینه) - عطایی

امان از اهل بازار فقط به قصد آزار
ماهارو میکشیدن جلو چشای انظار
چقدر به دخترای تو جسارت شد
لب منم مث لبای پارت شد
دیدم تو دست دخترای شامی
النگوهایی که ازم غارت شد
دختر شامی با کنایه میگفت
خداروشکر موهای من نسوخته
انگشتری که بود تو دست بابا
میگفت که ساربان بهش فروخته
ورم چشامو بسته سرم با سنگ شکسته
شدم شبیه مادراز این زمونه خسته
چه ضرب دستی زجر نامرد داره
تموم صورتم هنوز درد داره
شبانه روز فقط کتک میخوردم
اگر صدای ناله ی سرد داره
عروسکت چند شب خواب نداره
بس که سرم زخمی تیغ خاره
میخوام تو آغوشت یکم بخوابم
اگر که زخمای تنم بزاره