دستامو رو سر گذاشتم، جای معجری که نیست (زمینه) - علیمی

دستامو رو سر گذاشتم، جای معجری که نیست
رد خون رو سرمه، جای گل سری که نیست
سرتو بغل گرفتم، جای پیکری که نیست
صورتم بابا، سرم بابا، موهام داره، می سوزه
منو زد بابا، تو بیابونا، چشام داره، میسوزه
روی دستای کوچیکم، زنجیره
نفسم داره از این شهر، می گیره
بیا که داره رقیه ات، میمیره

یا ابتاه یا ابتاه یا ابتاه

صورتم شبیه یاسه، واسه ی زدن که نیست
می دونم اسیریم اما، اینجا جای زن که نیست
تا دیدم سرت رو گفتم، این بابای من که نیست
تنم از وقتی، می خورد لبهات، چوب خیزرون، می لرزه
با همین سرم، اگه تو بیای، که ببوسمت، می ارزه
صورتم بابا، سرم بابا، موهام داره، می سوزه
منو زد بابا، تو بیابونا، چشام داره، میسوزه
این که حالا شدی خسته می فهمم
رو سر تو غبار نشسته می فهمم
چرا خون چشماتو بسته می فهمم

یا ابتاه یا ابتاه یا ابتاه

شبا دل تنگ عمومم، دیگه انگار که نیست
برا وقتی که میریم، سر بازار که نیست
برا وقتی که بابا، من میشم آزار نیست
منو وقتی میزدنم بابا، که عمو پیشم، نبودش
ولی عمه هی، سپرم میشد، با همون قد، کمونش
با همون حال و کبودی، سنگ می خورد
از مسلمان و یهودی، سنگ می خورد
تو که روی نیزه بودی، سنگ می خورد

خرابه چراغونه امشب
قناری غزلخونه امشب
موهام فرش مهمونه امشب
دلم خونِ امشب
بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت
بابا نبودی ببینی که بال و پرم سوخت
بابا نبودی ببینی که خاکسترم سوخت
بابا نبودی ببینی که دستامو بستن
بابا ندیدی چجور پهلومو شکستن

یا ابتاه یا ابتاه یا ابتاه

باشه بابا، یادت باشه، آخرشم نیومدی
رفتی و بی، خداحافظی، دیگه حرم نیومدی
قول داده بودی که بیای، کاش که بهش عمل کنی
کاش که یه بار دیگه، بیای دختر تو بغل کنی

یا ابتاه یا ابتاه یا ابتاه