خدا نیاره تو بیابون بچه بمونه بین گودال (واحد روضه) - مقدم

خدا نیاره تو بیابون بچه بمونه بین گودال
مونده رو صورت کوچیکم جای دست آدم بزرگا
خدا نیاره تو بیابون بجه نمونه بین گودال
مونده رو صورت کوچیکم جای دست آدم بزرگا
جوری زدن تو صورتم زیر چشام ورم کنه
حالا که نیستی بابایی کی روسری سرم کنه
مادر بزرگم فاطمه دیشب بهم سر زد و رفت
خسته شدم از دست زجر اون منو بیشتر زد و رفت
بابا بغل تو میخوام بابا بارونیه چشمام
بابا بابا حسین بابا
خدا نیاره تو شلوغی بچه بیفته زیر پاها
بهت بگم سرت چی اومد بهت بگم رفتی کجاها
تو از گودال برام بگو از سنگ و بام برات بگم
خوردی عصا برام بگو منم از شهر شام برات بگم
پیر مردا تو رو زدن منو زدن پیر زنا
هیچ دختری گیر نکنه وسط این بد دهنا
جوری زدن تو صورتم زیر چشام ورم کنه
حالا که نیستی بابایی کی روسری سرم کنه
بابا بغل تو میخوام بابا بارونیه چشمام
بابا بابا حسین بابا
خدا نیاره توی غربت یه عده راهتو ببندن
یهودی اومد جلو تا هولم بده همه بخندن
از مجلس حرام نگم ولله بی حرمتیه
از عمه زینبم بگم این زن چقدر غیرتیه
دختراتو بغل میکرد گوش منو گرفته بود
آخه هنوز اون دلقکه از توی جمع نرفته بود
بابا بغلتو میخوام بابا بارونیه چشمام
خدا نیاره وسط شهر همه بخوان بدن نشونه
دورتو نامحرم بگیره یه دفعه بندمیاد زبونم
مشت و لگد تموم که شد با تازیونه میزدن
جا نبود اما همشون شونه به شونه میزدن
چه بازار شلوغی بود چه بی بهونه میزدن
آخر نفهمیدم اونا سر چی چونه میزدن
از مجلس حرام نگم ولله بی حرمتیه
از عمه زینبم بگم این زن چقدر غیرتیه
بابا بغل تو میخوام بابا بارونیه چشمام