اونقدی بزرگ بشم که تو بغلم جاشی فکرشم نمیکردم (زمینه) - اکبری

اونقدی بزرگ بشم که
تو بغلم جاشی
فکرشم نمیکردم
یه روزی با این اوضاع
روی دستم باشی
من زود بزرگ شدم یا
از بابام چیزی نمونده
این که مختصر شدی تو
جونمو به لب رسونده
منو خاک روی موهات
به خاک سیاه نشونده
میبینی با زخمات
آخرش منو دق دادی
مردم از خجالت
تا از رو دستم افتادی
بابا حسین
صدات هنوز تو گوشمه
مگه تو نمیگفتی که
خیلی دوستم داری
چی شده حالا امروز
که از من نگاهت رو
میگیری انگاری
قهری باهام یا چشمات
نای وا شدن نداره
لااقل یه چیزی بگو
حتی شده با اشاره
این همه غم رو دخترت
کجای دلش بزاره
گلایه ندارم
فقط بگو به من چرا
بجای بغلم
رفته بودی رو نیزه ها
بابا حسین
سرم اگر حتی یک شب
نبود روی سینه تو
خوابم نمی بردش
خیر نبینه اونی که
دل خوشیمو با پاهاش
بد جوری آزردش
حقت نبود که اینجور
سرت از بدن جداشه
جای بوسه ی پیمبر
سهم نعل مرکباشه
دنیاو گرفتن ای کاش
شب و روزشون عزاشه
فکر این غصه ها
برا من یه دنیا درده
تنی که بی سره
مگه که گناهی کرده
بابا حسین