خداببین کی برگشته همون که گریونش بودم(زمینه)-محمدحسین حدادیان
خدا ببین کی برگشته همون که گریونش بودم
خدا ببین کی برگشته همون که دنبالش بودم
همون که خیلی گریون روضه ی گودالش بودم
بابا سلام عشق من ای همه زندگیم شکسته شدم اول بچگیم
یه دختر به بابا فقط دلخوشه رگای بریدت منو میکشه
برا لب خونی تو الهی من بمیرم
دیدی که تو بزم شراب بین طناب اسیرم
نشد که خیررون رو از دست یزید بگیرم
کشته ی کربلا سن یارالی من یارالی
بو نه عالمدی بابا سن یارالی من یارالی
رفتی رقیت تنها شد اسیر نامحرم ها شد
روی کبود من مثل مادر بزرگم زهرا شد
بابا بیا و بکش دستی روی سرم
مث موی تو سوخته موی سرم
خودم رو زدم وقتی که دیدمت
لبم خونی شد وقتی بوسیدمت
تو کجا اینجا کجا سن یارالی من یارالی
بو نه عالمدی بابا سن یارالی من یارالی
میون راه حس میکردم میباره بارون هر لحظه
دیدم که خون بابامه میریزه از روی نیزه
بابا دیدم تا که رفتیم تو بزم شراب
جلوی چشامو گرفته رباب
نمیخواستم اما شنیدم دیگه
یکی داره حرف از کنیزی میگه
اینه ختم روضه ها سن یارالی من یارالی
بو نه عالمدی بابا سن یارالی من یارالی
میسوزه هر نفس وجودم مثل پرستوی کبودم
طبق برای چی عمه من که غذا نخواسته بودم
رقیه جان پرده رو از طبق کشید نترسیا
اگر سر بریده دیدی نترسیا
اگر دیدی خاکی موهاش نترسیا
اگر دیدی خونی لب هاش نترسیا
چاره ای تو چاره ساز کن
یتیمتو بیا و ناز کن
تنگه دلم برای نگاهت
یه بار دیگه چشاتو باز کن
بابا حسین اگر دیدی قدم خمیده نترسیا
اگر دیدی مو هام سفیده
اگر دیدی زخمی بازوم نترسیا
اگر دیدی شکسته پهلوم
ببین که گوشه ی خرابم
خسته از این همه عذابم
یادم نمیره گفتی بابا
یه شب که اومدی بخوابم
رقیه جان نیمه شب تو دل صحرا نترسیا
پشت سر قافله تنها نترسیا
وقتی که زجر اومد سراغت...