دوباره آروم میشه و خوابش میبره(واحد) - مطیعی
تا پرچمت رو گنبد طلا تاب می خوره
اشک چشام از آتیش غمت آب می خوره
حیرونتم آقا، پریشونتم آقا
انقد دوست دارم که میگم مجنونتم
گریونتم آقا، آخه مدیونتم آقا
دلتنگم و تو آرزوی لب ایوونتم آقا
«همه جا کربلا، همه جا نینوا
منم و عشق تو، به امید خدا»
دوباره آروم میشه و خوابش میبره
دوباره بی تاب میشه و از خب میپره
میباره اشکاشو، بازم میبنده چشماشو
شاید که بازم خواب ببینه، صورت باباااشو
دلخونتم بابا، نگرونتم بابا
یک ماه که سرگردونتم حیروونتم بابا
اگه میشه بزن، به غریبا سری
میدونم میرسی، منو هم میبری
مگه میشه خبر نگیری از، احوال من
تو که میدونی که دخترا، بابایی ان
گفتم با چشم تر، دلنازکه دختر
نازکتر از گل تا بشنوه قلبش میشه پرپر
میترسم از اینها، دلخسته م از دنیا
تو شهر شوم نامحرما تنهام نذار بابا
اگه میشه بزن، به غریبا سری
میدونم میرسی، منو هم میبری