سلام کرد و نشان داد جای آبله را (سنگین) - میرداماد
سلام کرد و نشان داد جای آبله را
چه بی مقدمه آغاز می کند گله را
نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را
نگاش چون که به رگهای نامرتب خورد
نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را
ز استلام لب و خیزران شکایت داشت
از اینکه چوب رعایت نکرد فاصله را
کشید زجر هم از دست زجر هم پایش
شبی گمشده گم کرده بود قافله را
ودر ازای دو تا بوسه داد جانش را
ندیده چشم کسی اینچنین معامله را