تو بیایی خانه‌ی ما (واحد) - خلج
تا تو بیایی خانه‌ی ما، دیر خواهد شد ، بابا حسین جانم
در قاب تابوتی، تنم تصویر خواهد شد ، بابا حسین جانم
رفتی، نگفتی دخترت دق می‌کند؟ بابا ، ای باوفا بابا
رفتی، نگفتی کودک من، پیر خواهد شد؟ بابا حسین جانم
دیشب میان خواب، خوابیدم به زانویت ، بوسیده ام رویت
خوابی که دیشب دیده‌ام، تعبیر خواهد شد؟ بابا حسین جانم
گفتم به بلبلی که علاج فراق چیست
از شاخه گل فتاد به خاک و تپید و مرد
از گرمی دستان دشمن، اشک چشمانم ای جان جانانم
تا می‌چکد بر گونه‌ ام، تبخیر خواهد شد بابا حسین جانم
یک شب بیا به خلوت این همنشین درد
تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه کرد
بابا حسین جانم
من از خدایم هست، دشمن بشکند قلبم ، آرامش قلبم
در تکّه‌هایش، عکس تو، تکثیر خواهد شد بابا حسین جانم