رفتی چشمامو با‌رفتنت از غصه تر کردی (واحد) - مقدم
رفتی چشمامو با‌رفتنت از غصه تر کردی
شبهارو صبح کردم با این امید که روزی برگردی
رفتی و بعد از تو کنج خرابه شد پناه من
به جای آغوشت روی زمین شد جایگاه من
سهم من از این ماجرا ، شد گریه های بیصدا واویلا
از کوفه تا شام بلا ، هِی طعنه و هِی ناسزا واویلا
وقتی که تنها موندمو ، از قافله جا موندمو واویلا
دیدم رسید زجر پلید ، بالا سرم مومو کشید واویلا
واویلتا واویلتا واویلا ، واویلتا واویلتا واویلا
تا حالا میمردم بابا اگه همرام نبود عمه
جز اون کسی آخه حسی رو که دارم نمیفهمه
میبینی بابایی جای کبودیِ رو بازومو
خیلی دلم میخواست یکبار دیگه شونه کنی مومو
وای از من و بزم یزید ، شد یک شبه موهام سفید واویلا
وای از نگاه بی حیا از ترس میلرزیدم بابا واویلا
طفلم ولی پیرم بابا ، از زندگی سیرم بابا واویلا
خیلی شبیه مادرت ، بابا شده این دخترت واویلا
واویلتا واویلتا واویلا ، واویلتا واویلتا واویلا
من مطمئن بودم هیچوقت منو تنها نمیذاری
حتی شده با سر پیشم خودت رو بابا میاری
جونی ندارم تا از رو زمین سرت رو بردارم
با اشکای چشمام مرهم روی زخم تو میذارم
بابا سرت چی اومده ، به پیشونیت کی سنگ زده واویلا
بابا چرا سوخته موهات ، خون میچکه از رو لبات واویلا
بوی تنور میده سرت ، کاشکی نبینه خواهرت واویلا
میگیرمت رو دامنم ، با اینکه سوخته پیرهنم واویلا
واویلتا واویلتا واویلا ، واویلتا واویلتا واویلا