دنیابه کام مانیست انگاردیگه حیانیست(شور) - حسین طاهری
دنیا به کام ما نیست انگار دیگه حیا نیست
بابا چی بگم آخه دردام یکی دوتا نیست
از غروبی که رفتی ماجرا ها شروع شد
تازه منزل به منزل کربلاها شروع شد
اولین کربلامون موقف قتلگاهه
تازه فهمیدم اونجا کربلاها تو راهه
ما رو با دست بسته بردن از سمت گودال
بی کفن مونده بودی بچه ها رفتن از حال
با همون دست بسته تا برات آب اوردیم
تو هزار پاره بودی ما هزار باره مردیم
آه امون از یتیمی آه امون از اسیری
بازم بگم؟
زود نشست رو سر من گرد روزای پیری
دومین کربلامون کوچه بازار کوفه است
دور چشمام کبود از دست آزار کوفه است
بازم بگم؟
دست به دست شد تو شهر کوفه گوشواره هامون
من خجالت کشیدم از لباس پاره هامون
بازم بگم؟
ما تک و تنها بودیم بین این قوم نامرد
چشم عباس رو دور دید اون که دنبالمون کرد
بازم بگم؟
بی هوا سیلی خوردیم ارث زهرا همینه
روی نی بود اباالفضل گفتم ای کاش نبینه
دنیا به کام ما نیست انگار دیگه حیا نیست
بابا چی بگم آخه دردام یکی دوتا نیست
سومین کربلامون روضه ی شهر شامه
ماجراهای این شهر سخت ترین روضه هامه
پشت دروازه بودیم شهر رو آماده کردن
تا که با ساز و آواز دور ماها بگردن
بازم بگم؟
از محل یهودی بردن این کاروان رو
کاش نبودم ببینم بوسه ی خیزران رو
حتی فکرش کشنده است حتی حرفش عذابه
اینکه توی مشامم بوی تلخ شرابه