Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
متن اشعار
این جلوه ها که سقف سحر را شکسته اند
وقت نزول کوه و کمر را شکسته اند
این نور ها که میدمد از خانه ی حسین
تاروز حشر نرخ قمر را شکسته اند
با این همه فرشته اگر که پری شکست
چیزی عجیب نیست که سر را شکسته اند
از شوق انبیا همه از جانب بهشت
آنگونه آمده اند که در راشکسته اند
وقتی که پا ز دامن زینب زمین گذاشت
ذرات خاک قیمت زر را شکسته اند
از بس شده اسیر تماشای مادرش
یک پلک هم نمیزند از روی دخترش
با این هجوم وقت تماشا نمی شود
گیرم که هست قسمت ماها نمی شود
عرش و بهش گرد سرش چرخ میزند
با این حساب نوبت دنبا نمی شود
جبرئیل در تمامی عمرش ندیده بود
در ازدحام این همه دل جا نمی شود
با اکبر و سکینه و سجاد و این بهار
بابا تر از حسین که پیدا نمی شود
پیداست از نگگاه حسین و صدای او
زیباتر از شنیدن بابا نمی شود
شکر خدا که حضرت ارباب
بعد از این دلتنگ روی حضرت زهرا نمی شود
عباس هم ز دیدن او دل نمیکند
از گفتن عزیز عمو دل نمی کند
دوره غربت دلم سر شد
ماه سر زد زمین منور شد
حال و روز خراب دیروزم
با کرامات عشق بهتر شد
دام و دانه نشان من دادند
خود به خود این دلم کبوتر شد
مثل یک آسمان بارانی
چشمم از شوق مقدمی تر شد
بار دیگر حسین بابا شد
و عروس مدینه مادر شد
کودکی را که عمه بوسیده
روی دست حسین خوابیده
آمده دختری که باباییست
خنده های پدر تماشایی است
چقدر کودکانه تا دم صبح
عمه گرم نوای نرم لالایی ست
بین گهواره دو دست عمو
چه پری قشنگ زیباییست
بی جهت دلنبرده از بابا
چقدر خنده هاش رویایی ست
حضرت فاطمه دوباره رسید
قد و بالاش به چه زهرایی ست
باید این ناز را عمو بخرد
دخترک آمده که دل ببرد
ماشب های خانه رویش بود
عطر یاسی میان مویش بود
آه گل سر داشت از ستاره شب
عالمی مست های و هویش بود
هر زمانی که میل بازی داشت
جای او شانه ی عمویش بود
علی اکبر شبانه می آمد
پیش خواهر و قصه گویش بود
چادرش را چه ناز سر میکرد
بوسه های پدر به رویش بود
رشته ی جان عمه گیسویش
هدیه های عمو النگویش
دختری که نگار بابا بود
در نگاهش هزار دریا بود
صورتش را نسیم میبوسید
صورتی را که مثل زهرا بود
گیسوانش به دست شانه ی عشق
هر زمانی که پیش بابا بود
ساعتی را که با عمویش بود
چقدر لحظه هایش زیبا بود
جایگاهش همیشه بالا بود
غصه با بی کسی تبانی کرد
آرزوهاش را خزانی کرد
وقت نزول کوه و کمر را شکسته اند
این نور ها که میدمد از خانه ی حسین
تاروز حشر نرخ قمر را شکسته اند
با این همه فرشته اگر که پری شکست
چیزی عجیب نیست که سر را شکسته اند
از شوق انبیا همه از جانب بهشت
آنگونه آمده اند که در راشکسته اند
وقتی که پا ز دامن زینب زمین گذاشت
ذرات خاک قیمت زر را شکسته اند
از بس شده اسیر تماشای مادرش
یک پلک هم نمیزند از روی دخترش
با این هجوم وقت تماشا نمی شود
گیرم که هست قسمت ماها نمی شود
عرش و بهش گرد سرش چرخ میزند
با این حساب نوبت دنبا نمی شود
جبرئیل در تمامی عمرش ندیده بود
در ازدحام این همه دل جا نمی شود
با اکبر و سکینه و سجاد و این بهار
بابا تر از حسین که پیدا نمی شود
پیداست از نگگاه حسین و صدای او
زیباتر از شنیدن بابا نمی شود
شکر خدا که حضرت ارباب
بعد از این دلتنگ روی حضرت زهرا نمی شود
عباس هم ز دیدن او دل نمیکند
از گفتن عزیز عمو دل نمی کند
دوره غربت دلم سر شد
ماه سر زد زمین منور شد
حال و روز خراب دیروزم
با کرامات عشق بهتر شد
دام و دانه نشان من دادند
خود به خود این دلم کبوتر شد
مثل یک آسمان بارانی
چشمم از شوق مقدمی تر شد
بار دیگر حسین بابا شد
و عروس مدینه مادر شد
کودکی را که عمه بوسیده
روی دست حسین خوابیده
آمده دختری که باباییست
خنده های پدر تماشایی است
چقدر کودکانه تا دم صبح
عمه گرم نوای نرم لالایی ست
بین گهواره دو دست عمو
چه پری قشنگ زیباییست
بی جهت دلنبرده از بابا
چقدر خنده هاش رویایی ست
حضرت فاطمه دوباره رسید
قد و بالاش به چه زهرایی ست
باید این ناز را عمو بخرد
دخترک آمده که دل ببرد
ماشب های خانه رویش بود
عطر یاسی میان مویش بود
آه گل سر داشت از ستاره شب
عالمی مست های و هویش بود
هر زمانی که میل بازی داشت
جای او شانه ی عمویش بود
علی اکبر شبانه می آمد
پیش خواهر و قصه گویش بود
چادرش را چه ناز سر میکرد
بوسه های پدر به رویش بود
رشته ی جان عمه گیسویش
هدیه های عمو النگویش
دختری که نگار بابا بود
در نگاهش هزار دریا بود
صورتش را نسیم میبوسید
صورتی را که مثل زهرا بود
گیسوانش به دست شانه ی عشق
هر زمانی که پیش بابا بود
ساعتی را که با عمویش بود
چقدر لحظه هایش زیبا بود
جایگاهش همیشه بالا بود
غصه با بی کسی تبانی کرد
آرزوهاش را خزانی کرد