دنبال بهونه بود از اول این سفر (واحد) - بنی فاطمه
دنبال بهونه بود از اول این سفر
شب بود و رسید به من
میزد تا دم سحر
هی میگم نزن تو گوشم اما
کو گوش شنوا
هی میگم نکش منو رو خاکا
کو گوش شنوا
هی میگه منو معطل کردی بعد بدتر میزنه
هی میگم خواب بودم و من به خدا
کو گوش شنوا
در دلامو من همون شب گفتم
برای سرت
نفس که میکشم تنم میلرزه
فدای سرت
بابا حسین بابا حسین