فدای دردات تموم دردام (واحد) - بنی فاطمه
فدای دردات تموم دردام
من از خدا جز دیدنت چیزی نمیخوام
برگرد عزیزم که خیلی تنهام
یواشکی میگم به تو کبوده پاهام
نبودی روزی صد دفعه مردم بابا مردم
عمو میدید که من زمین خوردم بابا مردم
نگم برات از غروب کربلا
نگم برات از نگاه شامیا
سه سالمه بزار سر بسته بگم
نگم برات از نگاه بی حیا
بابا حسین
شکایتم از این اتفاقه
یه شب که افتادم زمین از روی ناقه
تموم نمیشه درد سر من
گوشم هنوز از بعد سیلی داغه داغه
خدا رو من خیلی صدا کردم
برا سلامتیت دعا کردم
نگم برات گریمونو دیدن
نگم برات حرف بد بهم میزد
همونی که سر رو از تنت برید