شبا که خوابتو میبنم تو خواب چشام میسوزه (زمینه)- بنی فاطمه
شبا که خوابتو میبنم تو خواب چشام میسوزه
بابا اگه منو ببینی دلت برام میسوزه
بابا دعا کن تموم شه دردم
شب تا صبح از درد خون گریه کردم
بیا بغلم کن تا من دورت بگردم
بابام به قولش عمل میکنه
میاد و منو باز بغل میکنه
امشب مهمون دارم مهمونم ماهه
تا سحر بیدارم بابام تو راهه
دشمن با دختر تو کاری به جز غضب نداره
بیا منو ببر که این زجر اصلا عدد نداره
مویی نداره حتی یه انگشت
از بس کشیدن موهامو از پشت
دونه دونه ی این زخما بابا منو کشت
کاشکی بیاری برام روسری
میدونم امشب منو میبری
خوابم برده بابا یا که بیدارم
دارم لب هامو لب هات میذارم
لرزش بی امون پاهام چرا تموم نمیشه
نگو شده چه شکلی موهام نگو که روم نمیشه
عمه با گریه معجر سرم کرد
یه کاری این زجر با معجرم کرد
حالا دیگه چشمام بستس از بس ورم کرد
کنار مایی نمیبینمت بگو کجایی نمیبینمت
از دست سنگین دنیام تاریکه
این صورت برا سیلی خیلی کوچیکه