Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.
متن اشعار
امشب به دامن من خورشید آرمیده
یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده
دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست
کس روی دست دختر رأس پدر ندیده
واویلا واویلا
از دل، چراغ گیرم از اشک، گل فشان
از زلف، مشک ریزم بابا زره رسیده
از بس که چون بزرگان بار فراق بردم
در سن خُردسالی سرو قدم خمیده
واویلا واویلا
بابا چه شد که امشب با سر به ما زدی سر
جسمت کدام نقطه در خاک و خون طپیده؟
هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است
هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده
داغم به دل نشسته آهم زسر گذشته
چشمم براه مانده اشکم به رخ چکیده
از بس پیاده رفتم پایم زراه مانده
از بس گرسنه خفتم رنگ زرخ پریده
تو رفع تشنگی کن از اشک دیدۀ من
من بوسه می ستانم از حنجر بریده
واویلا واویلا
انگشت های عمّه بگرفته نقش گُلزخم
از بس نشسته و خار، از پای من کشیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده
دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست
کس روی دست دختر رأس پدر ندیده
واویلا واویلا
از دل، چراغ گیرم از اشک، گل فشان
از زلف، مشک ریزم بابا زره رسیده
از بس که چون بزرگان بار فراق بردم
در سن خُردسالی سرو قدم خمیده
واویلا واویلا
بابا چه شد که امشب با سر به ما زدی سر
جسمت کدام نقطه در خاک و خون طپیده؟
هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است
هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده
داغم به دل نشسته آهم زسر گذشته
چشمم براه مانده اشکم به رخ چکیده
از بس پیاده رفتم پایم زراه مانده
از بس گرسنه خفتم رنگ زرخ پریده
تو رفع تشنگی کن از اشک دیدۀ من
من بوسه می ستانم از حنجر بریده
واویلا واویلا
انگشت های عمّه بگرفته نقش گُلزخم
از بس نشسته و خار، از پای من کشیده
واویلا واویلا واویلا واویلا