Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your
Flash plugin.

متن اشعار
پدرش آمده است در طبق با سر خود
همسفرش آمده است
بعد چهل ها منزل سایه رفته دوباره
به سرش آمده است
چشم در چشم پدر همه ی خاطره ها
در نظرش آمده است
دل او لک زده است بس که آه
ازجگر مختصرش آمده است
با خودش هی میگفت
حیف خورشید بدون قمرش آمده است
چه مبارک سحری است
این دل شب که صفای سحرش آمده است
گرچه بی بال شده
پدرش آمده پس بال و پرش آمده است
لب بابا پارست
باهمان لب که زده
چوب ترش آمده است
از خورشید میپرسید
چه بلایی وسط تشت سرش آمده است
گیرمان آن روز ندیدم
شک ندارم به خرابه خبرش آمده است
همسفرش آمده است
بعد چهل ها منزل سایه رفته دوباره
به سرش آمده است
چشم در چشم پدر همه ی خاطره ها
در نظرش آمده است
دل او لک زده است بس که آه
ازجگر مختصرش آمده است
با خودش هی میگفت
حیف خورشید بدون قمرش آمده است
چه مبارک سحری است
این دل شب که صفای سحرش آمده است
گرچه بی بال شده
پدرش آمده پس بال و پرش آمده است
لب بابا پارست
باهمان لب که زده
چوب ترش آمده است
از خورشید میپرسید
چه بلایی وسط تشت سرش آمده است
گیرمان آن روز ندیدم
شک ندارم به خرابه خبرش آمده است